۲۵ ارديبهشت ۱۴۰۲ ، ۰۹:۴۱
وحیده سلیمانی ماهانی
خط پایان
آمده بودم زیارت نه، آمده بودم شکایت، آمده بودم گله گذاری.بی هدف در صحن قدم می زدم بارها تمام صحن را دور زده بودم.
۲۴ ارديبهشت ۱۴۰۲ ، ۱۵:۳۶
وحیده سلیمانی ماهانی
جناب پشه
سرگرم نوشتن بودم که صدایش توی گوشم پیچید تا به خودم بیایم میان کلمات خرچنگ و قورباغه ای که قلب سفید کاغذم را سیاه کرده بود، قدم می زد.
۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۲ ، ۱۵:۵۹
وحیده سلیمانی ماهانی
صد سال بعد
وبینار اهل نوشتن امروز با یک داستان علمی و تخیلی شروع شد و به یک درگیری ذهنی ختم .
دستهبندی
-
مکالمات من و دخترم
(۲) -
یادداشت های من
(۱۴) -
داستانک
(۱) -
خاطرات من
(۱)