قضاوت زود هنگام

قضاوت زود هنگام

نزدیک های غروب بود و پارک تقریبا شلوغ، کنار هر وسیله بازی چندتا بچه با شور و هیجان برای سوار شدن صف کشیده بودند. من و فاطمه خانم در صف تاب منتظر بودیم تا دو دختر بچه که حاضر نبودند دل از تاب بکنند پیاده شوند.

ولی دخترها که شاید یکی حدود 6 سال و دیگری 4 سال سن داشت، حاضر نبودند از تاب پیاده شوند و جالب تر زن همراه آنها که از چسب دماغش پیدا بود تازه آن را عمل کرده است هیچ واکنشی نشان نمی داد و بدون توجه به بقیه نوبتی آنها را تاب می داد.

اعصابم بهم ریخته بود دلم می خواست بگویم آخر تو چه جور مادری هستی خب بچه های لوست را پیاده کن ولی قبل از اینکه حرفی بزنم بچه ها از تاب پیاده شدند و به سمت آلاکلنگ دویدند. تمام مدت حواسم پیش بچه ها و مادر بیخیال شان بود که در برابر تمام زورگویی ها و شلوغ کاری بچه ها فقط سکوت کرده بود و قربان و صدقه انها می رفت با اینکه شلوغ بود ولی این دو بچه با کارهاشون حسابی به چشم می آمدند و رفتارهای آنها و بیخیالی مادرشان صدا همه را در آورده بود.

کنار سرسره ایستاده بودم و دورا دور مراقب فاطمه خانم بودم و زن دماغ عمل کرده کمی آن طرف تر ایستاده بوده و به دختر ها که سعی می کردند به جای پله از سرسره بالا بروند نگاه می کرد و لبخند می زد. به نظرم این مدل بالا رفتن از سرسره کار اشتباهی است هر چه منتظر ماندم زن چیزی بگوید، نگفت که نگفت و فقط لبخند می زد. سعی کردم به دختر بفهمانم که سرسره پله دارد و باید از پله بالا برود ولی پرو تر از این حرف ها بود. داشتم در ذهن خودخوری می کردم که این بچه چقدر لوس و بی ادب است و البته بیشتر از دست مادرشان شاکی بودم که اینقدر بیخیال ایستاده و لبخند می زند. با انگشتان دستم بازی می کردم که خونسرد باشم و چیزی نگویم که زن به سمت آمد. بدون مقدمه گفت کارهای خدا را می بینید؟ با تعجب نگاهم را به سمتش چرخاندم و با تعجب گفتم با من بودید؟ حرفش را ادامه داد مادرشان سه روز پیش فوت کرده است. از شنیدن این حرف در جا خشک شدم. مگر بچه های شما نیستند؟ نه من عمه مادرشان هستم. مادرشان سه روز قبل ایست قلبی کرد. دختر کوچکتر به سمت زن آمد عمه امشب می رویم پیش مامانم؟ زن نوازشش کرد.

حس بدی داشتم سرم گیج می رفت اعصابم از دست خودم و قضاوت اشتباهم خورد شده بود چقدر راحت زن را قضاوت کرده بودم به بچه ها نگاه کردم دیگر به نظرم لوس و بی ادب نبودند.

۱ ۰ ۰ دیدگاه

دیدگاه‌ها

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی